- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سیدالشهدا در بازگشت به کربلا
سَرو رفتم از کنارت، قد کمان برگشتهام سبز رفتم مثل یک برگِ خزان برگشتهام سـوخـتـم بیسـایۀ تـو زیـرِ نـور آفـتـاب باز، حـالا زیر چـترِ سایـبان برگـشـتهام |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سیدالشهدا در بازگشت به کربلا
آمدم! زانـو زدم گـریان، کـنار پـیکـرت تـازه شد داغ بـلایـایی که آمد بر سـرت ردّی از خون تو بر خاک و هنوز افتاده است نیزههایی سرشکسته، سنگ ها، دور و برت |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با سیدالشهدا در بازگشت به کربلا
ای صید پَـر کـنده پَرت را پس گرفتم همسنگـر من سنگـرت را پس گرفـتم خـیـلی برای پـرچـمت سخـتی کـشیدم تـا بــیــرق آبآورت را پـس گـرفـتـم |
مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
آنگونه که حاجی ست در احـرام پیاده من هـم شـدهام سـوی تـو اعـزام پـیاده طـوفـانم و میآیم و در حـلـقـۀ عـشّاق بـر خویـش سـوارم ولی از نـام پـیاده |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
گر خـزانی شدهام باغ و بهارم اینجاست هـمـۀ زنـدگیام، دار و نـدارم ایـنجـاست چه کسی گفته که زینب حرمش در شام است؟ بـگـذاریـد بـمیـرم که مـزارم ایـنجـاست |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
بال و پرم شکـست ولی نهضت تو ماند این قـامـتـم خـمـیـد ولی عـزّت تو مـاند گـیسوی من سپـید شد و روی من کـبود تـا پـرچـم ولایـت تـو هـیـبـت تـو مـانـد |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
ای کـربـلا به قـافـلـۀ کـربـلا بـبـین حـال مسـافـرانِ به درد آشـنـا ببـین مـا زائـران خـون خــدائـیـم کـربـلا بر کـاروان زائـر خـون خـدا بـبـین |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
بـاز آوای جـرس بـر جگـرم آتـش زد اشک آتش شد و بر چشم ترم آتش زد |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
سلام ای نازنین آلالههای سرخ زهرایی که بشکفتید روی نیزهها در اوج زیبایی سلام ای یوسف بیپیرهن! ای بحر لب تشنه! سلام ای آفتاب منخسف! ای ماه صحرایی! |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
به زخمهای تنت چون اشاره میکردم به دامن از مژه جاری ستاره میکردم بـرای رفـتنِ تا کـوفـه، داشـتـم تـردیـد به مـصحـف بدنت اسـتخاره میکردم |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
آمـده سـرشـکـسـتـه مـحـنـت آمـده اشک ریـز بُـت شکـنت الـســلام ای مـرمــلٌ بـدمــاء چه خبر از هـزار زخـم تنت |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
عـذار نیـلی و قـدّ خـم و چـشم تر آوردم گـلاب اشک بهـر لالـههای پرپر آوردم زجا برخیز ای صد پاره تر از گل! تماشا کن که از جسم شهیدانت، دلی زخمیتر آوردم |
مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
هر قدم یک پنجره از شوق واکردی به سویم میتوانم از همین جا عطر صحنت را ببویم قـطرهام اما سرِ دریـا شدن دارم دوبـاره میروم خود را در اقیانوس نور تو بشویم |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
تـمام دشت به حـالـم نـظاره میکردند به یکـدگر پی غـارت اشاره میکردند بـرای بـردن یـک گـوشـوارۀ نـاچـیـز حرامیان به خـدا گوش پاره میکردند |
مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
دلم هـوای حـرم کرده حضرت ارباب تو را به جان عـزیزت بیا مرا دریاب دوبـاره شـور پیـاده روی به سر دارم شبانه سوی حرم، گریه، زمزمه، مهتاب |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
از هُـرم آتش عـطشت آفـتاب سـوخت از خشکی لبت جگر نهـر آب سوخت از بس برای ماتـم تو نـوحه خـواندهام از سوز نالـهام دل زار ربـاب سوخت |
مناجات اربعینی با سیدالشهدا علیه السلام
لب تشنهای و از لب نِی کام بُردهای با کـربـلا دل از هـمه ایـام بُـردهای آب فـرات و آب حـیـاتـنـد تـشـنهات آب بـقـاء را تـو لـبِ جــام بـردهای |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
ای حسینی که تنت بر خاک و بر نی شد سرت آمد از شام بلا با حال مضطر خواهرت خوب بنگر ماجرای کوچه را در من ببین مثل بابا دست من بسته، رخم چون مادرت |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
ای خفته زیر خاک چه خاکی به سر کنم بـاور نداشـتم که به قـبـرت نـظر کـنم ای همسفر به خواب و خیالم نمیرسید با تو نه بـلکه با سـر تو من سفـر کنم |
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در بازگشت به کربلا
دلخون تر از ابر و طوفان، غمگین تر از باد و باران مانده به راهِ برادر، تنهاترین چشمِ گریان درموجِ خون نیمه باز است،چشمیکه جانی ندارد پیراهنی غرقِ خون را، بر سینهاش میفشارد |